فقیر و خسته!

ساخت وبلاگ
هنوز کاملا هوا روشن نشده بود. گرگ و میش بود که سوار خودرو شد. آخرین نفر بود. عادت داشت آخرین کاری که می‌کند این باشد که برود دستشویی. چه قبل از خواب، چه قبل از این‌که بیرون برود -حالا چه براى مسافرت باشد چه براى رفتن به بازار و خرید ساده یا معدود دفعاتی که با خانواده به پارک می‌رفتند- . از زیر قرآن رد شده بود و مادربزرگ، آن پارچه بزرگ و درازی را که آیت‌الکرسی رویش نوشته شده بود دور گردنش انداخته بود و گونه‌اش را بوسیده بود. درست نمی‌توانست خداحافظی کند. بغض گلویش را فشار می‌داد. از درون ماشین، قبل از این‌که کاملا از در خانه خارج شود، به زحمت خداحافظی کرد و پنجره را بالا کشید و چشم‌هایش را بست. خیسی روی گونه‌هایش حس شد. پتوی مسافرتی را -که پدر دوتا از آن را گذاشته بود بین او و خواهرش- باز کرد و روی سرش کشید تا خواهر کوچک‌ترش گریه کردن او را نبیند. مادرش اما از آیینه جلوی صندلی شاگرد ا‌و را زیرنظر داشت. درون خودرو ساکت بود تا این‌که مادر، نوار کاست را درون ضبط گذاشت. صدای تار و تنبور موسیقی سنتی با چاشنی آن‌چه پسرک به او «هوارکشیدن خواننده» می‌گفت، بیشتر اعصاب پسرک را خرد می‌کرد. پسرک داشت فکر می‌کرد احتمالا پنج- شش ساعت دیگر که برسند، به‌جای آن‌که مشغول بازی کردن با پسرعمو و پسرعمه‌هایش باشد، سیزده به‌در را گوشه خانه سر می‌کند. از آن بدتر، پیشنهاد رفتن به پارک کوچک کنار خانه بود. پسرک اصلا چهارنفری پارک رفتن را دوست نداشت. به‌نظرش پارک رفتن فقط آن وقتی تفریح بود که به اندازه دو تا تیم فوتبال برای گل‌کوچک، آدم همراهش باشند. پتو را از سرش کنار کشید. از مادرش پرسید: «مامان! مگه قرار نبود امسال برگردیم شهر خودمون؟ پس کی برمی‌گردیم؟» مادرش پاسخی نداشت. گفت: «کار بابات فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 30 خرداد 1401 ساعت: 1:42

بسم الله الرحمن الرحیم  راستش را بخواهی یادم نمی آید که آرزویم برآورده شده باشد هیچ وقت، و ما ١٣به در را کنار بقیه فامیل باشیم. حتى آن ١٣ به دری که پنجشنبه بود، جایی نرفتیم. گوشه خانه آقاجون اینها نشستیم چون آقاجون حالش بد بود و نمیتوانست بیرون بیاید، بقیه فامیل هم بودند. البته باز بهتر از سال های قبل بود که تهران ت فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 71 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 0:48

... به عرف های مسخره و تصورهای غلط و رسم های جاهلی.

فقیر و خسته!...
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 18:14

برای یک پسر خیلی زشت است که اینطوری باشد. اما من همینطوری ام. وقت هایی که کار دارم، همه چیز خوب پیش میرود، اما امان از وقت هایی که فرصت فکر کردن دارم...آشوب میشوم و تکه تکه و منهدم و بعد سریع میروم توی خودم. و سرم سوت میکشد. بعد، تحمل هیچکس را ندارم. تحمل هیچ چیز را ندارم. نه میخواهم بنشینم، نه میخواهم بلند شوم و راه بروم. و نه میتوانم این دو را... دوست داشتم یک نفر بود که این موقع شب زنگ بزنم بهش فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : برسان, نویسنده : bparishaanie بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 18:14

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

فقیر و خسته!...
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : فروخورده,نگهدار, نویسنده : bparishaanie بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 19:48

من هرچقدر هم بخوام کتمان کنم یا بی تفاوت باشم نمیشه. و درد آدم رو بزرگ میکنه. دردهاى هرکس هم به قدر وسع خودشه. لکن دنیا عوض شده. دنیا، دنیای سعدی و حافظ و صائب و حتی فاضل نیست. همه چیش عوض شده. من دارم تو منجلاب سنت دست و پا میزنم. من هرچقدر هم سیاسی باشم یا سعی کنم طبق قاعده، وحشی باشم، بازم نمیتونم. من هنوز وقتی بچه گربه میبینم دلم غنج میره. دلم نمیاد سوسک ها و مگس هارو بکشم. هنوز بوی گل یاس دی فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : جستجوی,تایلر,داردن, نویسنده : bparishaanie بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 19:48

دیشب یکى از رفقا میگفت تو جمع مذهبى هاى مدرسه سابق، میخواستن مثال اسلام ناب بزنن، بحث شده بود که اسلام ناب رو کى مشخص میکنه و چه معیارى هست براش؟ اونا هم گفته بودن واضحه دیگه، مثلا همین روح الله رو ببین، نمونه انحرافه. وقتى بتونیم انحراف رو بفهمیم، اسلام ناب رو هم فهمیدیم! ما هیچ؛ ما نگاه! فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : گناه, نویسنده : bparishaanie بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:21

بسم الله الرحمن الرحیم مرداد٨٨ آقا بعد از ماجراى معاون اولى مشایى در سخنرانى اى گفتند: " من مى‌بینم تو همین قضایاى سه چهار روز اخیر باز بعضى‌ها هى میخواهند اختلافها و شکافها را بیشتر کنند؛ نه، نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند، همه با هم فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 69 تاريخ : جمعه 29 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:55

بسم الله الرحمن الرحیم آن طور که من فهمیده ام عصمتى که شیعه درباره پیامبر، ائمه و حضرت زهرا قائل است، یعنى ضمانت خدا مبنى بر اینکه این ١٤ نفر از هرگونه خطایى مبرا هستند. خدا این ضمانت را درباره هیچ کس دیگرى نداده است. اما این به این معنا نیست که هیچ فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 74 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 19:28

بسم الله الرحمن الرحیم بنده احمدى نژاد را اصلح میان رجال سیاسى ایران میدانستم. این به این معنا نیست که او را برى از هر خطاى عملکردى و اعتقادى بدانم. به قول یکى از دوستان، از ٢٠ به احمدى نژاد ١٧ میدهم. معتقدم او نگاه دقیقى به مشکلات کشور دارد و با اعت فقیر و خسته!...ادامه مطلب
ما را در سایت فقیر و خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bparishaanie بازدید : 73 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:29